Science Unlimited

ماییم و نوای بی نوایی

Science Unlimited

ماییم و نوای بی نوایی

مصاحبه ای جالب با یک دانشجوی ایرانی دانشگاه MIT آمریکا

پنجشنبه, ۱۰ ارديبهشت ۱۳۹۴، ۱۱:۴۱ ق.ظ


مصاحبه با آقای محمدرضا اعلم دانشجوی دکترای مکانیک موسسه‌ی فن آوری ماساچوست (MIT)

سلام آقای اعلم، مختصری از خودتان بگویید،

سلام. من اردیبهشت 1358 در شهر یزد متولد شدم. دبستان معلم و راهنمایی و دبیرستان شهید صدوقی یزد (استعداد‌های درخشان) و بعد هم دانشکده ی مهندسی مکانیک دانشگاه صنعتی شریف برای لیسانس و فوق لیسانس مهندسی مکانیک (طراحی جامدات). در حال حاضرهم در دانشکده‌ی مهندسی مکانیک موسسه‌ی فن آوری ماسچوست دوره‌ی دکتری‌ام رو انجام می‌دهم.




از دانشگاهتان بگویید. آن‌را چگونه با دانشگاه‌های خوب ایران مثل دانشگاه شریف که خودتان در آن تحصیل کرده اید مقایسه می کنید؟

موسسه تحقیقاتی ماساچوست دوره‌ی لیسانس (Undergraduate) متوسطی دارد. ولی دوره‌های فوق لیسانس و دکترای آن عمدتا بدلیل بودجه‌ی بالای تحقیقاتی و بدون مرز بودن پذیرش دانشجو دوره‌هایی قوی هستند. اساتید اینجا محققان بسیار خوبی هستند ولی لزوما مدرسان خوبی نیستند. درس‌هایی من دردانشگاه شریف گرفته‌ام که با آن کیفیت اینجا پیدا نخواهید کرد. دانشجویان ارشد اینجا هم "خیلی" فوق العاده نیستند. نکته اینست که دانشجویان مقاطع عالی نمی توانند و نباید کار دیگری جز تحقیق دانشگاهی داشته باشند و لذا نتیجه ی نهایی کارشان بهتر خواهد بود (مقایسه کنید با ایران که نود درصد وقت دانشجوی دکترا یا ارشد به کار خارج از دانشگاه می گذرد. هرچند که کار در کنار تحصیل مزایایی نیز هم برای جامعه هم برای فرد دارد)

این نکته را یادآوری کنم که با وجود این توضیحات، گرفتن پذیرش از موسسه‌ی تحقیقاتی ماساچوست بدلیل تعداد بسیار بسیاربالای متقاضیان هم برای کارشناسی و هم برای ارشد و دکترا کاری سخت و به شدت رقابتی است. ضمن آنکه ظاهرا دانشگاه به ترکیب جمعیتی و نژادی هم اهمیت می‌دهد (بجز چین و هند به ندرت چندین نفر از یک کشور پذیرش می‌گیرند)

نظر شما راجع به زندگی و تحصیل در خارج از کشور چیست؟ خوب یا بد؟

سوال سختی است. خیلی بستگی به فرد دارد. عوامل زیادی در آن دخیلند. زندگی در غرب از خیلی جهات آسان‌تر است. ولی آسان بودن زندگی که همه چیز نیست.

اول از خوبی‌ها بگویم. زندگی اینجا راحت است. خیلی نه، ولی حداقل شرایط برای همه فراهم است. شما (اگر شهروند عادی باشید) می‌توانید آپارتمانی اجاره کنید و غذای مورد علاقه‌تان را بخورید. سالی یک یا دو مسافرت یک هفته‌ای بروید. همیشه هم اندکی زیر قرض هستید. توجه کنید که درآمد بسیاری از شهروندان آمریکا همین‌قدر است. همه خانه‌ی شخصی ندارند. ولی از آن‌طرف توقع مردم بسیار پایین است و توجه آن‌ها به زندگی بیشتر. این‌که از زندگی لذت ببرند و از آن حداکثر استفاده را بکنند اهمیت زیادی دارد. دوستی دارم از کارمندان دانشگاه. حقوق ماهیانه‌اش از حقوق ماهیانه‌ی یک دانشجو کمتراست. ولی برنامه‌ی روزانه‌اش این است که صبح از 5 تا 8 ورزش می‌کند، بعد سر کار می رود، 5 بعد از ظهر به بعد هم روزنامه‌ها را می‌خواند، آشپزی می‌کند، تلویزیون تماشا می‌کند، گاهی به سینما و تئاتر می‌رود و 10 شب هم می‌خوابد. زندگی خوبی نیست؟ بعضی وقت‌ها آرامش مردم اینجا انسان را متحیر می‌کند. بیشتر مشکل ما ایرانی‌ها توقع بالایمان است.

در مورد زندگی یک ایرانی در این کشوراجازه دهید دو نکته را عرض کنم، نتیجه گیری با خودتان:

1.
با قاطعیت می‌گویم اگر شما بیست سال اول زندگیتان را در ایران گذرانده باشید، "ایرانی" هستید، هرکاری هم بکنید حتی اگر هرگز دوباره فارسی حرف نزنید (و من می‌شناسم کسانی که دیگر حتی کلمه‌ای فارسی صحبت نمی‌کنند) باز هم از نظر فرهنگی ایرانی هستید. دوره‌ی راهنمایی و دبیرستان تاثیر خیلی مهمی در شکل‌گیری شخصیت و فرهنگ و علائق فرد دارد. حالا، شمای ایرانی از محیط و فرهنگ و زبان و تفریحات ایرانی لذت می‌برید. اینجاست که بیشتر دوستان شما اینجا هم وطنانتان خواهند بود (یکی از دوستان اروپاییم می‌گوید شما ایرانی‌ها نژاد پرست هستید. فقط با خودتان می‌گردید! با خارجی‌ها هم فقط سلام گرم، همین!). این را می‌خواستم تاکید کنم که زندگی در غرب برای اکثر ماها، تنها بُعد رفاه اقتصادی را دارد. جالب اینکه وقتی بچه‌ها دور هم جمع می‌شوند خاطرات هم اکثرا خاطرات ایران است. این شاید برای همه شهروندان غیر آمریکایی ساکن آمریکا صادق باشد، ولی من احساس می‌کنم در مورد ایرانی‌ها شدیدتر است.
2.
زندگی غرب زندگی ایده‌آلی برای دوران جوانی است. اصلا همه چیز غرب برای جوان‌هاست. ولی برای دوران پیری نه! برای یک انسان سالخورده در غرب تمام وسایل راحتی و مراقبت پزشکی فراهم است بجز آن‌چیزی که حداقل در فرهنگ ما برایمان خیلی اهمیت دارد: توجه، احترام، خانواده. این چیزی است که بسیاری از دوستانم بر آن اتفاق نظر دارند. فکر هم نکنید می‌شود زرنگی کرد جوانی را اینجا بود بعد سر پیری برگشت کشور خودتان. هر روز که اینجا بیشتر بمانید، بیشتر در زندگی غربی غرق می شوید و دل کندن از آن سخت تر خواهد شد. آن وقت تحمل ایران نیز دشوار تر خواهد بود. یادم می‌آید آقای دکتر دورعلی از اساتید دانشگاه شریف می‌گفتند «بخواهی برگردی ایران باید خیلی پوست کلفت باشی، آمریکا پوستت را نازک می‌کند». الحق که درست است.

حرف خیلی زیاد است که در این مجال نمی‌گنجد. ولی اگر می‌توانید حتما برنامه‌ای فراهم کنید تا چندماهی را ورای مرزهای کشور زندگی کنید. مثلا فرصت تحقیقاتی دوره‌ی دکترا فرصت خوبی است. تجربه‌ای بسیار گران‌بها خواهد بود.

من به یک چیز اعتقاد زیاد دارم و آن این که انسانِ شاد هرجا که باشد شاد است، انسان موفق هم هرجا که باشد موفق است (و بالعکس!). محیط و امکانات، موفقیت انسان را اندکی (و فقط اندکی) تسریع می‌کنند. سعی کنید هرجا که هستید با توجه به شرایطتان – هرچند هم سخت - بهترین زندگی را برای خود و اطرافیانتان فراهم کنید. این تعریف انسان موفق است. در مورد زندگی شاید جامعه‌شناسان صحبت کنند بهتر باشد. از من در مورد درس و دانشگاه بیشتر بپرس.

در حال حاضر روی چه موضوعی تحقیق می‌کنید؟

سال اول روی کنترل نقطه‌ی جدایش در جریان‌های نایکنواخت (Control of the Separation in Unsteady Flows) کار می کردم. سال 1904 پرانتل نشان داد که نقطه‌ی جدایش در جریان یکنواخت نقطه‌ایست که اصطکاک سطحی صفر شود و جریان شیب فشار منفی داشته باشد (separation is a point where skin friction vanishes and flow admits a negative pressure gradient) مدت‌ها فکر می‌شد که در جریان نایکنواخت هم همین قانون حاکم است تا اینکه ثابت شد نقطه‌ی اصطکاک صفر هیچ ربطی به جدایش در جریان نایکنواخت ندارد. جرج هلر در مقاله‌ی در سال 2004 به کمک مفاهیم دینامیک سیستم‌های غیرخطی قاعده‌ی تحلیلی برای جدایش در جریان‌های غیریکنواخت ارایه کرد که بر اساس آن قاعده من تلاش کردم مساله‌ی کنترل که عنوان اصلی کار جورج بود را حل کنم. ما توانستیم هم به صورت تحلیلی (مستقیما بر اساس معادلات کامل ناویر-استوکس) و به کمک تحریک گسسته‌ی سطحی (discrete boundary actuation) و هم به کمک هوش مصنوعی و منطق فازی جدایش را کنترل کنیم. این تحقیق در نهایت به پایان‌نامه‌ی کارشناسی ارشد من از این دانشگاه انجامید.

تحقیق فعلیم که تحقیق دوره‌ ی دکترای من هم می باشد بررسی تشدید در موج های گرانشی داخلی در سیالات است (Resonance in the internal gravity waves). چگالی در اقیانوس به خاطر تغییر دما و مقدار املاح حل شده در آب با ارتفاع تغییر می کند و این چگالی متغیر باعث می شود که علاوه بر سطح آب در داخل آب هم موج منتشر شود. موج های مشابهی در جو زمین نیز وجود دارد. در جو، مدل چگالی متغیر پیوسته، کارایی بیشتری دارد در حالیکه در اقیانوس ها مدل چگالی گسسته، بسیاری از پدیده ها را توضیح می دهد. ما با استفاده از مدل چگالی گسسته حالت های تشدید را مطالعه کرده‌ایم.

در کنار تحصیل مشغول مطالعه انرژی های بازیافت پذیر (انرژی های سبز) نیز هستم. شرکتی که مسوولیت بخش فنی آن را بر عهده دارم در صدد استخراج انرژی از موج های اقیانوسی در سواحل شرقی و جنوبی آمریکاست.

چند ایرانی در موسسه‌ی فن آوری ماساچوست مشغول به تحصیلند؟ استاد ایرانی هم داریم؟

در مجموع کارشناسی و ارشد و دکترا فکر کنم حدود 30 ایرانی که از ایران آمده اند و همین تعداد هم ایرانی‌هایی هستند که در آمریکا بزرگ شده اند (ایرانی-آمریکایی). اساتید ایرانی پروفسور علی جوان استاد فیزیک که فکر کنم بازنشسته شده اند، دکتر مهران کاردر استاد فیزیک و دکتر دارا انتخابی و دکتر معاون زاده استاد عمران و مهندسی محیط زیست هستند.

توصیه به دانش آموزان و دانشجویان کارشناسی و ارشد ؟

در هر دوره از زندگی کارهایی می شود انجام داد که مختص آن دوره اند و بعد از آن امکان انجامشان نیست. موفق ترین انسان ها آنهایی هستند که در هر مرحله آن کارهای خاص را می یابند و آن ها را انجام می دهند. شاید بعضی فکر کنند جلوتر بودن از زمان مهم است و مثلا اگر کار دانشجوی دکترا را در حین مقطع کارشناسی انجام دهیم یا کار دانشجو را در زمان دانش آموزی انجام دهیم خوب است. نمی گویم بد است ولی می گویم اگردر دوره ی کارشناسی آنچه را کردی که در دکتری و بعد از آن نخواهی توانست انجام دهی هرگز افسوس گذشته را نمی خوری.

برای دانشجویان کارشناسی: دوره ی کارشناسی فرصتی عالی برای کسب بسیاری از تجربه هاست. یادم می آید یکی از استادها می گفت دانشگاه و مدرسه جای اشتباه کردن است. آمده اید اینجا که اشتباه کنید. همه ی اشتباه هایتان را اینجا بکنید ولی لطفا نه بعد از فراغت از تحصیل و در زندگی. فعالیت در گروه های دانشجویی، تبحر در یک یا چند رشته‌ی ورزشی، فعالیت‌های هنری، تمرین مدیریت و تعامل با سایرین با سازماندهی پروژه‌ها و فعالیت‌های گروهی، مطالعه، سیاست، فرهنگ ... برای خیلی از این ها دیگر هرگز در زندگیتان وقت پیدا نخواهید کرد. بدین طریق هم خود و توانایی‌ها و علائقتان را بهتر خواهید شناخت و هم برای دوره های بعدی زندگی بهتر تصمیم خواهید گرفت. دوستی دارم که اواخر دوره ی دکتراست و چندین ماهی است موسیقی می آموزد. چند هفته پیش می‌گفت "فکر کنم تمام استعداد و خلاقیت من در موسیقی است. سال‌هاست بیراهه رفته ام". سعی کنید خود و استعدادهایتان رو زود و خوب بشناسید. برای هر فرد مسیر پیشرفت متفاوتی وجود دارد. همه نباید تحصیل کنند و مهندس و دکتر شوند. شما صددرصد خوشبخت و موفق خواهید بود اگر و تنها اگر آن مسیر بسیار خاص خودتان را بیابید.

از نظر درسی، سعی کنید درس ها را بسیار «عمیق» بیاموزید. به این جمله نگاه جملات تکراری را نکنید. بسیاری از جزوات کارشناسی را بعدا هم احتیاج خواهید داشت. کتاب های گوناگون در ارتباط با درس ها بخوانید، داخل کتاب‌ها و جزوه‌ها توضیح و تحشیه بنویسید. مفیدترین کتاب های من کتاب هایی است که از تکثر توضیحات و تورق صفحات شاید برای شما قابل خواندن هم نباشد و من به هزاران هزار برابر قیمت اصلی حاضر به فروششان نیستم.

در هرصورت برای انجام همه‌ی این کارها باهم، اولویت بندی و مدیریت زمان لازم است که خود هنری است. وقت برای تفریح و استراحت هم به حد کامل اختصاص دهید. به خود بیش از حد فشار نیاورید.

برای فعالیت‌های غیرعلمی هم وقت می‌گذارید؟

هر مرحله که در زندگی جلوتر می‌روید مشغله‌تای بیشترمی‌شود. این است که من تاکید کردم در دوره‌ی کارشناسی خیلی کارها را می‌شود کرد که بعدا دیگر فرصت نخواهد شد. حتی الان هم مدام به خودم می‌گویم سال بعد از امسال کمتر وقت خواهی داشت.

اخبار را پی‌گیری می‌کنم از چندین منبع و روزنامه، برای انجمن ایرانی‌های دانشگاه کار می‌کنم، داستان و فیلم و تئاتر هم هرازچند گاهی. خیلی دسترسی به کتاب‌های فارسی ندارم ولی مقالات اینترنتی را می‌خوانم. در حال حاضر کمی راجع به روان‌شناسی اجتماعی (social psychology) مطالعه می‌کنم. شعر و ادبیات فارسی هم که همیشه مورد علاقه‌ام بوده است. شهر بوستون شهری قدیمی و فرهنگی و بسیار جالب است. درصد خوبی از وقتم را هم با دوستان در شهر می گذرانم، از بازدید از موزه‌ها و مکان‌‌های تفریحی-تاریخی گرفته تا قدم زدن کنار رودخانه.

برای آینده چه برنامه‌ای دارید؟

سوال خوبی است. قبلا خیلی برنامه‌ها داشتم. ولی آن‌قدر در زندگی انسان اتفاقات غیرقابل پیش‌بینی رخ می‌دهد که بعد از مدتی می‌بینید که برنامه‌ریزی درازمدت عملا کارگر نیست. مخصوصا در دنیای امروز که همه چیز این‌قدر به سرعت در حال عوض شدن است. شاید ده پانزده سال پیش تصور اینترنت و تلفن موبایل هم دشوار بود ولی امروز هرکجا که باشید با تمام دنیا در ارتباطید. عملا مرزها از بین رفته. ملاک‌های فردی واجتماعی و ذهنی زیادی هستند که تصمیم انسان را شکل می‌دهند. تنها چیزی که می‌توانم بگویم اینست که علاقه دارم پس ازاتمام تحصیلاتم به ایران برگردم و به کار دانشگاهی- صنعتی مشغول شوم. تا یار که را خواهد و میلش به که باشد ...

حالا که مدت‌ها از تحصیل در سمپاد می‌گذره، نظرتون در مورد چیزی به اسم سمپاد چیه؟

سمپاد خوب محیط خیلی خوبی بود با بچه‌های خوب و قوی و امکانات خیلی عالی. به نظر من تاثیر محیط و اطرافیان در پیشرفت علمی از تاثیر امکانات و معلم خیلی بیشتر است و سمپاد با موفقیت این محیط را فراهم آورده بود. من مسیر علمی زندگیم را تا حد زیادی مدیون سمپاد هستم. وجه بد سمپاد شاید یکی انتخابی بودن آن بود بدین معنی که خیلی از دانش آموزان مستعد دیگر به خاطر محدودیت امکانات و جذب دانش آموز شانس حضور و تحصیل در این محیط را نیافتند و دیگری آن که همین انتخابی بودن از نظر اجتماعی باعث فاصله گرفتن گروه منتخب از سایر جامعه شد. چیزی که من و دوستان سمپادیم بر آن اتفاق نظر داریم این است که این جدا کردن منجر به بی خبری از خیلی واقعیت های اجتماعی برای ما و به تبع آن ضعف در برقراری روابط با اکثریت جامعه شد. البته این انتقاد به همین دلیل ذکر شده به سیستم المپیاد و حتی دانشگاه ها نیز وارد است.

ارتباطتون با دوستان دوره سمپاد چقدره؟

با تعداد خوبی هنوز در ارتباطم. اصولا دوستی های دوران دبیرستان ماندگار ترین دوستی های زندگی انسان هستند. امیدوارم با تلاش شما برای دور هم جمع کردن فارغ التحصیلان این ارتباط بیشتر هم بشود.

چه دلیلی داره که می‌خواهی بر گردی؟ پوست نازک نشده؟ اونجا دلت خوش نیست؟چیه؟

دلایل زیاد است. همانطور که گفتم راحتی مادی در اینجا فراهم است ولی خانواده و دوستان و فرهنگ و خیلی چیزهای دیگر – اگرچه الان خیلی به چشم نمیآیند – ولی به وضوح قابل لمس است که به زودی اثراتشان را نشان خواهند داد. احساس مسوولیت هم جزئی از قضیه است. امکاناتی که در اختیار ما بود نظیر همین سمپاد به قیمت محروم ماندن خیلی از مردم فراهم شد. اگر کشور می خواست سرمایه ی مملکت را عادلانه بین تمامی ایرانیان تقسیم کند هرگز مدرسه و محیط آموزشی این چنینی برای هیچکس فراهم نمی شد. کشور روی یکسری سرمایه گذاری کرد تا برگردند و دست بقیه را هم بگیرند. یادم می آید یک سخنرانی در همین مدرسه ی خودمان مثال می زد از خانواده ی هشت نفره ای که پدر از غذای کودکان می زند تا برای پسر بزرگتر خانواده امکانات تحصیل فراهم می کند. امید پدر آنست که آن پسرِ بزرگتر هرچه زودتر سرپا بایستد و دست سایر اعضای خانواده را هم بگیرد. نکته ی سخنران این بود که شماها پسربزرگتر خانواده کشور هستید و مسوولیت دارید برگردید و برای کشورتان کاری بکنید. فکر می کنم این مسوولیت همه ی ماهایی است که به نحوی از امکانات بیشتری نسبت به متوسط جامعه برخوردار بوده ایم.

چی شد که ام‌آی‌تی را انتخاب کردی؟

من در مورد زمینه ی کاری مورد علاقه ام به چند دانشگاه معتبر فرم تقاضا فرستادم که تعدادی از آن ها از جمله ام آی تی با پذیرش و بورسیه موافقت کردند. موسسه تحقیقاتی ماساچوست یکی از قویترین دانشگاه های دنیا در زمینه ی مهندسی مکانیک است و لذا این فرصت بسیار خوبی بود تا با آخرین دستاوردها و پیشرفته ترین محققین این زمینه آشنا بشوم.

  • mahdi rahmani

نظرات  (۲)

  • سامان . . .
  • چقدر غریب مونده این نوشته.حیف
    انشاالله در پناه حق و موفق باشه دانشجوی عزیز

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی